شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل
عـاقبت جان من از سینه به درمیآید بسکه ازجوشن تو پـاره جگـرمیآید
نـکـشیـدی نـفـس ومن نـفـسم بنـدآمد بیتوعـمـر نفـسـم زود به سر میآید
وضـع زخـم سر تو دیـدم وگـفتم تنها این چـنین زخـم عـمیـقی زتبرمیآید وسط کف زدن و خنده روی صورت تو با فـزع اشـک من از دیـدۀ تـر میآید
به سردوش کدامین پدریغیرازمن سـالـهـابُـردن تــابــوتپــدرمـیآیــد
زنـدگـی پـای جـوانـی تو دادم رفـتـی تو نگـفـتی که چه بر روز پدرمیآید بردنت روبه حرم کارمن وزینب نیست سختترهستازاینکه بهنظرمیآید